قلمرو رفاه

فقر بیشتر، سلامتی کمتر

تازه‌ترین گزارش‌های مرکز آمار و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران درباره درآمد و هزینه‌ خانوار، آمار تکان‌دهنده‌ای از پیوند فقر با معلولیت و بیماری‌های خاص به دست می‌دهد

24 آذر 1404 - 09:53 | سیاست‌گذاری اجتماعی
افتخار پایدار
افتخار پایدار

تازه‌ترین گزارش‌های مرکز آمار و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران درباره درآمد و هزینه‌ خانوار، نشان می‌دهد که بخش بزرگی از جامعه ایران با فقر فزاینده دست به گریبان هستند. براساس آمار‌های رسمی بیش از یک سوم جمعیت کشور در فقر زندگی می‌‌کنند؛ فقری که تبعات آن در سایر حوزه‌ها، نظیر حوزه سلامت نیز قابل مشاهده است. این آمارها به خوبی نشان می‌دهند که فقر بیشتر به معنای سلامتی کمتر است. ۴۳ درصد از خانواده‌هایی که حداقل یکی از اعضای آن‌ها از بیماری خاص رنج می‌برد، در دهک‌های اول تا سوم هستند. این آمار فاجعه‌آمیزتر هم می‌شود، اگر این مسئله را در نظر بگیریم که بسیاری از اعضای خانوار در طبقات فرودست، به دلیل محرومیت‌های اجتماعی و اقتصادی، از بیماری‌های تشخیص‌داده‌نشده رنج می‌برند؛ بسیاری از این افراد حتی توان مالی لازم برای مراجعه به پزشک و دریافت تشخیص بیماری را ندارند. از سوی دیگر آمارها نشان می‌دهند که ۶۴ درصد خانواده‌هایی که یکی از اعضایشان دارای معلولیت است، نیز در همین دهک‌ها قرار دارند. آمارهایی تکان‌دهنده که بیش‌ازپیش بر نابرابری حاکم بر جامعه و توزیع ناعادلانه رنج و بیماری صحه می‌گذارد.


سلامتی شاید یکی از ارزشمندترین دارایی‌های هر انسانی است و جامعه و رفاه اجتماعی نقش بسیار مهمی در تأمین آن دارند. از یک‌سو هزینه‌های بالای درمان، باعث می‌شود که ابتلا به بیماری‌های خاص یا معلولیت، با ریسک فقیر شدن و سقوط خانوارها به دهک‌های پایینی همراه باشد. از سوی دیگر این آمارها می‌توانند بیانگر احتمال بالاتر ابتلا به معلولیت یا بیماری‌های خاص در میان فقرا باشند؛ امری که چندان دور از انتظار نیست. خانواده‌هایی که حتی نمی‌توانند هزینه موادغذایی کافی و سالم را تأمین کنند، طبیعتا در معرض ابتلا به انواع بیماری‌ها و ناتوانی‌های روانی و جسمی قرار می‌گیرند.

  هرچند در ادبیات سیاستگذاری اجتماعی بر سر پیوند میان فقر، بیماری و معلولیت به‌طور گسترده توافق وجود دارد، اما این توافق، بویژه در ایران، به‌ندرت به میانجی چنین آمارهای تکان‌دهنده‌ای انضمامی می‌شوند. اما برخی پژوهش‌هایی که در ابعاد جهانی صورت گرفته‌اند، این پیوند را به‌خوبی نشان می‌دهند. این پژوهش‌ها معلولیت و بسیاری از بیماری‌ها را حاصل برهم‌کنش محدودیت‌های جسمی یا ذهنی با موانع اجتماعی، اقتصادی و نهادی می‌دانند؛ محدودیت‌هایی که به شکل متقابل یکدیگر را ایجاد و تقویت می‌کنند. فقدان دسترسی به خدمات درمانی، آموزش مناسب، مسکن استاندارد و تغذیه‌ی سالم در میان فقرا، به تشدید عواملی منجر می‌شود که احتمال ابتلا به فقر و معلولیت را افزایش می‌دهند. به همین دلیل پیوند تنگاتنگی میان فقر و نابرابری اجتماعی وجود دارد.

مورگان بنکس[1]، پژوهشگر حوزه مطالعات معلولیت و سیاست اجتماعی، و همکارانش، در سال ۲۰۱۷ مقاله‌ای منتشر[2] و در آن یافته‌های پژوهش خود درباره پیوند میان فقر و معلولیت را ارائه کرده‌اند. آن‌ها می‌خواستند بدانند که شواهد آماری در ابعاد جهانی، تا چه حد از این ادعا پشتیبانی می‌کند که میان فقر و ابتلا به معلولیت و ناتوانی‌های جسمی و روانی رابطه مستقیم وجود دارد؟ آن‌ها ۱۵۰ پژوهش را که در کشورهای مختلف جهان پیرامون این موضوع انجام شده است، مورد بررسی قرار دادند و مشاهده کردند که هرچه درآمد کشورها افزایش پیدا می‌کند، شدت پیوند میان فقر و معلولیت هم افزایش پیدا می‌کند؛ یافته‌ای که به خوبی نشان‌دهنده این است که معلولیت امری ساختاری و اجتماعی است. در کشورهای پردرآمد، افراد در طبقات میانی و بالا، از رفاه اجتماعی و اقتصادی بیشتری برای گریز از بیماری و معلولیت برخوردارند، با اینحال فقرا در همین کشورها، در معرض ابتلا به ناتوانی یا معلولیت بیشتر هستند. از طرف دیگر، براساس یافته‌های این پژوهش، میان شدت معلولیت و شدت فقر نیز ارتباط مستقیمی وجود دارد و این هر دو یکدیگر را تقویت می‌کنند. به همین دلیل است که با پایین‌تر رفتن از نردبان طبقاتی، به‌طور متوسط شدت معلولیت‌ها هم افزایش می‌یابد.

نرخ بیکاری در میان افراد دارای معلولیت به‌طور قابل توجهی بالاتر است. حتی در مواردی که این افراد شاغل هستند، احتمال اشتغال در بخش غیررسمی، پاره‌وقت، با دستمزد‌های پایین و بدون امنیت شغلی بیشتر است. داده‌ها نشان می‌دهند که دسترسی محدود به آموزش و تبعیض در بازار کار نقش مهمی در این وضعیت دارند. بازار کار نه‌تنها نابرابری‌های موجود را منعکس می‌کند، بلکه منجر به بازتولید آن‌ها می‌شود؛ آنچنان که در بازار کار ایران نیز، افراد دارای معلولیت جزو مطرودین به شمار می‌روند.

این پژوهش می‌گوید که احتمال فقیر شدن افراد دارای معلولیت، به‌طور متوسط، بین یک‌ونیم تا دو برابر افراد بدون معلولیت است. این احتمال برای زنان دارای معلولیت و بویژه زنانی که در روستاها زندگی می‌کنند، بیشتر هم هست. فقدان حمایت‌های اجتماعی، این افراد را به شدت آسیب‌پذیر می‌کند؛ احتمال سقوط این افراد به ورطه فقر، در اثر بحران‌های مختلف خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی بسیار بیشتر است. بخش بزرگی از این رنج‌ها «طبیعی» نیستند. می‌توان صورت‌های متفاوتی از زندگی اجتماعی را تصور کرد که در آن‌ها، افراد دارای معلولیت و بیماران از امنیت روانی و اقتصادی بیشتری برخوردار باشند.