قلمرو رفاه

خدمت بی‌مزد و منت

وضعیت زنان خانه‌دار؛ از شرایط سخت، تحقیرها و بی‌مزدبودن کارشان تا ناتوانی در پرداخت حق بیمه

22 آذر 1404 - 08:36 | جامعه
نسترن فرخه
نسترن فرخه

«آنها زنان خانه‌داری‌ هستند که از کار شبانه‌روزی خسته‌اند.» روزنامه شرق در گزارشی به شغل خانه‌داری پرداخته و و از زنانینوشته که از فرسودگی و زخم زبان اطرافیان و جامعه  روایت می‌کنند و می‌گویند برخلاف نگاه بیشتر مردم، ما حتی وقت کافی برای استراحت هم نداریم». تمام روز بدون تعطیلی کار می‌کنند و با اینکه شغل درآمدزایی ندارند اما از آنها خواسته می‌شود ماهانه چند میلیون تومان حق بیمه پرداخت کنند. بخش‌هایی از این گزارش را می‌خوانید.

براساس قوانین موجود، «خانه‌داری» شغل محسوب نمی‌شود، سابقه بیمه‌پردازی برای آن تعریف نشده و هیچ پشتوانه‌ای برای دوران سالمندی وجود ندارد. حتی وقتی مستمری زنان به‌ دلیل همین حذف سیستماتیک، تا ۱۵۰ درصد کمتر از مردان است، چگونه می‌توان از زنان خانه‌دار انتظار مشارکت بیمه‌ای داشت؟ رنج زنان خانه‌دار فقط در خلأ قانون نیست؛ در فرهنگ عمومی نیز جایگاه آنها به‌ دلیل نگاه اشتباه «راحت‌طلبی» عملا به حاشیه رانده شده است. حتی وقتی کار روزانه‌شان چند برابر ساعات رسمی وزارت کار است. نتیجه این چرخه، فرسودگی، افسردگی و حذف تدریجی این زنان از حیات اجتماعی است.

زنان خانه‌دار چه می‌گویند؟

کار خانه پایان ندارد، اما این موضوع از طرف اطرافیان آنها معمولا درک نمی‌شود. از میان ۱۵ زن خانه‌دار بین ۲۸ تا ۶۰ساله که با «شرق» گفت‌وگو کردند، همه بدون استثنا گفتند با وجود رشد فرهنگی، نگاه جامعه به «خانه‌دار بودن» چندان جالب نیست. نگاهی که آنان را «بیکار»، «مصرف‌کننده» یا «از جریان جامعه عقب‌مانده» می‌خواند؛ درحالی‌که میزان کار روزانه‌شان گاه از یک شغل رسمی نیز بیشتر است.

با وجود این، ۱۳ نفر از آنها آرزو داشتند ‌در شرایط متفاوتی زندگی می‌کردند؛ شرایطی که امکان ادامه‌ تحصیل یا اشتغال را از آنها نگرفته باشد. در میان این زنان، ۱۲ نفر مادرند و یک نفر نیز باردار و تقریبا همه تأکید داشتند که چون بیشتر زمان‌شان در خانه می‌گذرد، بار اصلی نگهداری از فرزندان، مدیریت خانه، تمیزی، آشپزی و پیگیری درس و مدرسه فرزندان کاملا بر عهده آنهاست. اغلب همسران‌شان نیز جز «کار بیرون» در امور خانه نقش کمتری دارند.

مثلا شیدا، مادر دو پسر دو و 9ساله، از خستگی همیشگی‌اش می‌گوید؛ خستگی‌ای که در تلاقی رسیدگی مداوم به کودک کم‌سن، مدرسه‌رفتن فرزند بزرگ‌تر و خانه‌داری بی‌وقفه شکل گرفته است. او که تا روزهای آخر بارداری اولش مشغول کار بوده، توضیح می‌دهد که چطور فشارهای روزمره باعث شد شغلش را کنار بگذارد: «تمام روز خسته‌ام، از شش صبح تا شب درگیرم. شب‌ها هم که پسر کوچکم از خواب بیدار می‌شود، دوباره من باید به شیرخشک یا تعویض پوشکش رسیدگی کنم.

همسرم هم خسته از کار برمی‌گردد و توانی برای کمک ندارد». اما آنچه برای شیدا سخت‌تر است، زخم‌زبان‌هایی‌ است که برخی از اطرافیان، خانه‌دار بودنش را با بیکاری یا مفت‌خوری یکی می‌دانند: «می‌گویند خوش به حالت بیکاری و استراحت می‌کنی، اما کسی نمی‌بیند من حتی فرصت نشستن عادی هم ندارم. فکر می‌کنند از جامعه دور شده‌ام و هیچ فهم و تحلیلی از جامعه ندارم. یک بار شنیدم فردی من را مفت‌خور خطاب کرد که بسیار دردناک بود».

«نسیم» که تنها سه سال از ازدواجش می‌گذرد و تازه در کارش پیشرفت کرده، حالا باردار است. او این حال بارداری‌اش را بیشتر نتیجه اصرار همسر می‌داند تا تصمیم مشترک. به‌ دلیل شرایط جسمی، ناچار به استراحت در خانه شده اما همچنان کارهای خانه را نیز انجام می‌دهد: «در بارداری هم درد دارم، هم حالت تهوع دائمی و از برنامه‌های درآمدزایی‌ام عقب افتاده‌ام. اما اطرافیان می‌گویند خوش‌ به‌ حالت، نشسته‌ای خانه و کسی خرجت را می‌دهد». این جمله در روایت او چند بار تکرار می‌شود: «این‌طور به‌ نظر می‌رسد که زنان خانه‌دار هم باید بار خانه را به دوش بکشند و هم اتهام «راحت‌طلبی» را تحمل کنند». 

بیمه زنان خانه‌دار؛ طرحی روی کاغذ، بدون پشتوانه اجرا

یک سال پس از آنکه سازمان تأمین‌ اجتماعی هم‌زمان با روز مادر، از آمادگی خود برای بیمه‌کردن زنان خانه‌دار خبر داد، آمارها نشان می‌دهد هیچ تحول معناداری در وضعیت بیمه‌ای زنان رخ نداده است. طرح بیمه زنان خانه‌دار همچنان به‌ صورت خویش‌فرمایی اجرا می‌شود؛ شیوه‌ای که در آن زنان باید شخصا حق بیمه بپردازند، در‌حالی‌که بخش عمده زنان خانه‌دار، شغل و درآمدی برای پرداخت حق‌بیمه ندارند و عملا امکان استفاده از این طرح برای آنها فراهم نیست.

گزارش روزهای قبل سازمان تأمین‌ اجتماعی درباره مستمری‌بگیران نیز شکاف عمیق جنسیتی را تأیید می‌کند؛ زنان به‌‌طور متوسط هفت سال کمتر از مردان سابقه بیمه‌پردازی دارند و میانگین مستمری آنها نیز به شکل درخور توجهی پایین‌تر است؛ به‌طوری‌ که مستمری مردان در برخی موارد بیش از ۱۵۰ درصد بالاتر از زنان است. این اختلاف، نتیجه مستقیم همان مسئله‌ای است که سال‌ها درباره‌اش هشدار داده شده؛ خانه‌داری در ایران «شغل» محسوب نمی‌شود.

افسردگی؛ نتیجه بی‌اعتنایی جامعه به زنان خانه‌دار

امیرحسین جلالی‌ندوشن، روان‌پزشک و دانشیار روان‌پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران باور دارد بخش قابل ‌توجهی از رنج زنان خانه‌دار، محصول یک فشار ساختاری و نه صرفا مسئله شخصیت یا انگیزه فردی است. او می‌گوید: «در ایران، نقش خانه‌داری در عمل به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ نه ارزش اقتصادی‌اش جدی گرفته می‌شود، نه به مهارت‌ها و بار روانی‌ که دارد‌ توجه می‌شود. با این نگاه تحقیرآمیز، طبیعی است فرد به‌تدریج احساس کند در زندگی پیشرفتی ندارد و برای خودش زندگی نمی‌کند. این دقیقا همان مکانیسمی است که افسردگی را شعله‌ور می‌کند. به همین دلیل است که می‌گویم افسردگی این گروه بیشتر بُعد هویتی و اجتماعی دارد. احساس بی‌ارزشی، از جریان جامعه جاماندن یا مصرف‌کننده‌بودن عملا از بیرون به درون تزریق می‌شود. بنابراین بیمار با حمله بیرونی زندگی می‌کند».

با این حال شرایط فرهنگی هر جامعه می‌تواند بار این فشار روانی زنان خانه‌دار را کم یا زیاد کند. جلالی‌ندوشن بر این موضوع تأکید دارد: «در جوامعی که نقش مراقبتی و خانه‌داری به‌صورت رسمی و اجتماعی ارزش‌گذاری می‌شود، چه از طریق حمایت مالی، چه از طریق قواعد فرهنگی، شدت روان‌آسیبی کمتر است».

 این روان‌‌پزشک توضیح می‌دهد: «راه گریز وجود دارد، اما نه با شعار. هیچ زن خانه‌داری با جملات انگیزشی و مثبت، وضعیت بهتری پیدا نمی‌کند. راه‌حل‌ها باید واقع‌گرایانه، شامل راهبردهایی همانند بازسازی هویت حرفه‌ای یا شخصی حتی در مقیاس کوچک، باشد؛ کارهایی مانند برگزاری دوره‌های مهارتی، مشارکت در فعالیت‌های داوطلبانه، یادگیری آنلاین، یا کارهای پاره‌وقت، نه برای کارمندشدن، بلکه برای بازگشت حس عاملیت. راهبرد بعدی، بازتعریف نقش زن در خانواده است. زن خانه‌دار باید از نقش صرفا خدمت‌رسان خارج شود. مشارکت خانواده در کارهای‌ خانه یک ضرورت است، نه لطف.».

کاری که هرگز تعطیل نمی‌شود

نبود حمایت‌های قانونی رنج دیگری برای این افراد است. مریم زنده‌دل، پژوهشگر حوزه کار و تأمین اجتماعی، در گفت‌وگو با «شرق»، پیش از طرح این پرسش که «آیا زنان خانه‌دار در قانون کار جایگاهی دارند؟»، بر تعاریف پایه قانون کار تأکید می‌کند؛ تعاریفی که از نظر او نشان می‌دهد خانه‌داری در ایران اساسا شغل محسوب نشده و از هرگونه حمایت ساختاری محروم مانده است. زنده‌دل توضیح می‌دهد: «طبق ماده ۲ و ۳ قانون کار، کارگر کسی است که در مقابل دریافت مزد یا حق‌السعی و به دستور کارفرما کار می‌کند. با این تعریف، رابطه زن و شوهر هرگز در قالب کارگر و کارفرما قرار نمی‌گیرد و قانون کار حتی کارگاه‌های خانوادگی را نیز از شمول خود خارج کرده است؛ چه برسد به کار خانگی که اساسا «شغل» تلقی نمی‌شود».

این پژوهشگر حوزه کار می‌گوید در قوانین ایران تنها اشاره‌ای که می‌توان از آن ردی از ارزش کار خانگی یافت، تبصره ماده ۳۳۶ قانون مدنی است که می‌گوید زن در صورتی می‌تواند برای کارهای غیرمتعارف خانه اجرت‌المثل دریافت کند که «عدم قصد تبرع» یعنی قصد‌نداشتن به انجام رایگان کار را ثابت کند. ماده ۲۹ قانون حمایت خانواده نیز این موضوع را تکرار کرده است. بنابراین اجرت‌المثل هیچ شباهتی به مزد کارگر ندارد. مبلغ آن را کارشناس تعیین می‌کند و معیار مشخصی ندارد. همچنین فقط در آستانه جدایی مطرح می‌شود، نه در جریان یک زندگی مشترک.

این پژوهشگر، تبدیل رابطه زوجیت به الگوی کارگر کارفرما را «امری عجیب و اساسا نادرست» می‌داند: «اگر هدف ما برابری در خانواده است، نمی‌توانیم مرد را کارفرمای همسرش تعریف کنیم. مشارکت در کار خانگی وظیفه همه اعضای خانواده است؛ اما عرف و سنت این بار را یکسره بر دوش زنان گذاشته است». او مثال‌هایی از تجربه مراجعه‌کنندگانش می‌آورد؛ از جمله زنی که معاون شعبه بانک بوده و همسرش کارت حقوق او را گرفته و گفته بود: «چون من به تو اجازه می‌دهم کار کنی، حقوقت مال من است».

بر اساس آماری که زنده‌دل به آن استناد می‌کند، تا آبان ۱۴۰۳ بیش از ۵۳۱ هزار نفر تحت عنوان «زنان خانه‌دار» بیمه پرداخته‌اند. اما او معتقد است: «این طرح‌ها از سر فشار مالی سازمان تأمین اجتماعی ایجاد شده‌اند، نه برای حمایت از زنان. همچنین زنان خانه‌دار درآمد مستقلی ندارند و پرداخت ماهی دو تا 2.5 میلیون تومان حق بیمه برایشان ممکن نیست. بنابراین اقبال عمومی به این نوع بیمه «بسیار پایین» مانده است.

زنان خانه‌دار سه‌شیفت کار می‌کنند

زنده‌دل پیشنهاد می‌دهد: دولت، بهزیستی و کمیته امداد باید بخشی از حق بیمه زنان خانه‌دار را بپردازند؛ به‌ویژه زنانی که سرپرست خانوارند. این پژوهشگر با مقایسه ساعات کار زنان خانه‌دار و کارگران می‌گوید: «کارگر تمام‌وقت هفته‌ای ۴۴ ساعت کار می‌کند، مرخصی دارد، تعطیلی دارد و برای ساعت اضافه‌کارش قانون وجود دارد. اما زن خانه‌دار هیچ‌یک از اینها را ندارد. کار او اغلب سه‌شیفته است، به‌ویژه وقتی فرزند کوچک در خانه است. حتی اگر تکنولوژی بخشی از بار کار خانگی را کم کرده باشد، خانه‌داری همچنان شغلی ۲۴ساعته است؛ اما چون دستمزدی ندارد، از تعریف «شغل» حذف شده و همین حذف، زمینه نادیده‌گرفتن ارزش آن را فراهم کرده است»..

زنده‌دل به پرونده‌ای اشاره می‌کند که نشان‌دهنده شکاف بزرگ میان قانون و واقعیت است: «در یک شرکت، زنی به عنوان مدیر دفتر همسرش کار می‌کرد و برایش بیمه رد می‌شد، اما زمانی که برای بیمه بیکاری مراجعه کرد، تأمین اجتماعی به دلیل رابطه زن و شوهری، دو سال از سوابق بیمه او را حذف کرد. این پرونده اکنون در دیوان عدالت اداری جریان دارد».