قلمرو رفاه

تنبیه فقرا

مدیریت ناامنی اجتماعی به سبک نئولیبرالی

16 مهر 1404 | 10:33 اقتصاد سیاسی
آوات رضانیا
آوات رضانیا

کتاب «تنبیه فقرا» نوشته لویچ واکوانت بر تغییرات مدیریت و کنترل فقر در ۱۵ سال گذشته می‌پردازد و روایتی از این تغییرات ارائه می‌کند که پرسش‌هایی عمیقاً نگران‌کننده را ایجاد می‌کند. واکوانت یک جامعه‌شناس و استاد دانشگاه بروکلی، کالیفرنیا کالیفرنیا است که به صورت تخصصی در حوزه‌های جامعه‌شناسی شهری، فقر شهری، نابرابری‌های نژادی، قوم‌شناسی و نظریه اجتماعی فعالیت می‌کند. او مطالعات زیادی در مورد فقر، حاشیه‌نشینی، سیستم‌های تنبیهی نئولیبرال، محبوس‌سازی و ایجاد محدودیت برای فقرا انجام داده است.

تز اصلی این کتاب این است که سیاست‌های نوین اقتصادی نئولیبرال باعث گسترش فقر و حاشیه‌نشینی شده است. در عین‌حال سیاست‌های اجتماعی از حمایت‌های اجتماعی دولت رفاه کینزی به رویکرد‌های مدیریت رفتاری نوین تغییر کرده که به دنبال مدیریت و تغییر رفتار‌های فقرا است. مهم‌ترین هدف سیاست‌های نوین رفاهی نه کمک به فقرا، بلکه کنترل و تغییر رفتار‌های فقرا و حاشیه‌نشینان است امروزه رفاه تنها محدود به شرایطی نیست که تحت آن فقرا کمک‌هایی را دریافت می‌کنند، بلکه بیشتر در مورد شرایطی است که در آن ذهنیت، نگرش و رفتار فقرا تغییر می‌کند. سازمان‌های رفاهی هم‌اکنون بخش‌هایی برای آموزش اینکه چگونه فقرا به یک شهروند - کارگر خوب تبدیل شوند دارند در حالی که در گذشته، در سازمان‌های متصدی امور رفاهی چنین بخش‌هایی وجود نداشت، با این وجود مدل رفاهی کینزی بر توزیع اجتماعی متمرکز بود. رژیم‌های نوین نئولیبرال به دنبال مدیریت فقر با استفاده از تنبیه سوء رفتار‌های بی‌خانمان‌ها در زندان یا در محله‌هایی هستند که در حاشیه‌های شهر‌ها از بقیه مردم جدا شده‌اند.

سیاست‌های تنبیهی فقرا بیشتر از طرف ایالات متحده آمریکا به کار گرفته شده است. اما واکوانت تأکید می‌کند که در سال‌های اخیر کشور‌های اروپای غربی (نمونه اصلی آن فرانسه) بی‌سروصدا به دنبال اخذ رویکرد‌های تنبیهی ایالات متحده در مدیریت فقرا هستند. این رویکرد که بیشتر از طرف احزاب و سیاست‌های دست‌راستی اعمال می‌شود در مقابل سیاست‌های دست چپی قرار دارد که بیشتر فمینیستی و و مبتنی بر حمایت‌های اجتماعی هستند؛ سیاست‌هایی مردانه و تنبیهی و تحمیلی. آنها سعی می‌کنند تا فقرا را در محله‌های حاشیه‌ای شهر محبوس سازند و با استفاده از ابزاری مانند اعانه به شرط کار و اعانه به شرط حبس، «مقررات دو‌برابری» را بر فقرا و رنگین‌پوستان و اقلیت‌های قومی اعمال کنند.

ویژگی‌های اصلی سیاست‌های نوین رفاهی نئولیبرال عبارتند محدود‌سازی دسترسی به به کمک‌ها، کاهش تعداد افرادی که کمک دریافت می‌کنند، افزایش مداوم اقدام‌های کیفری از جمله افزایش مجازات‌هایی برای ارتکاب جرم‌ها و محبوس‌سازی فردی در زندان و جمعی در محله‌های حاشیه شهر. این مقررات دو‌برابری سویه‌ای نژادپرستانه به مشکلات فقرا می‌دهند و رنگین‌پوستان و اقلیت‌های نژادی در معرض شدیدترین و ظالمانه‌ترین سیاست‌های تنبیهی قرار دارند.

واکوانت تأکید می‌کند که در جوامع بازارمحور بخصوص ایالات متحده آمریکا، رفاه در خدمت اهداف اقتصادی و سیاسی است. سیاست‌های رفاهی در پی ارتقاء ثبات اقتصادی و سیاسی و ارائه کار با دستمزد پایین هستند؛ هرچند که این سیاست‌ها به صورت دورانی و در شرایط خاص بر اهدافی دیگر متمرکز می‌شوند.

واکوانت در بخشی از کتاب، مفهوم جامعه نظارتی فوکو را مورد بحث قرار می‌دهد. او بر این باور است که برنامه‌های رفاهی و سیاست‌های تنبیهی نوین، بیشتر تنبیهی است تا انضباطی. این برنامه‌ها بیشتر بر کنترل رفتار‌های فقرا و ارائه تنبیه و مجازات برای رفتار‌های ناهنجار آنها استوار است. در حالی که در سیاست‌های انضباطی بر هر دو جنبه پاداش و تنبیه همراه با هم تأکید می‌شود تا نیازمندان را در چارچوب استاندارد‌های معین نگه دارد، سیاست‌های تنبیهی نوین علاقه چندانی به طرح‌های انضباطی مانند بازیابی و آموزش و فراهم کردن شرایط کار برای مجرمین ندارد و بیشتر علاقه‌مند به اقدام‌های تنبیهی برای محدود کردن فقرا، جمع کردن آنها در یک منطقه و محله مشخص و به طور کلی نامرئی ساختن آنها است. به گونه‌ای که آنها مشکلی برای بقیه افراد جامعه ایجاد نکنند.

واکوانت در این کتاب به شکل بسیار ماهرانه رویکرد‌های ماتریالیستی و نمادین را از بهترین سنت‌های مارکسیستی با نظریه‌های بوردیو، دورکیم و فوکو ترکیب کرده است. این کتاب مانیفست ضد سیاست‌های تنبیهی نئولیبرال است. کتاب به وضوح و به روشنی نشان می‌دهد که دولت‌ها از مسئولیت‌های خود در قبال جمعیت‌های فقیر و حاشیه‌نشین عقب نشسته‌اند و سیاست‌های رفاهی آنها بیشتر کارگران و فقرا را مجبور می‌کند تا همگام و هماهنگ با رشد اقتصادی دیگر بخش‌ها عمل کنند. این در حالیست که این سیاست‌های رفاهی- تنبیهی بیشتر افرادی را هدف قرار می‌دهد که در حاشیه بازار و در متزلزل‌ترین بخش آن قرار دارند. آنها بیشترین ضربه را از نبود فرصت کار مناسب، نبود تأمین‌اجتماعی و سیاست‌های مداوم محبوس‌سازی و جداسازی می‌خورند.

آوات رضانیا، شماره پنجم، شهریور ۱۳۹۴