جامعه زن بدسرپرست را نپذیرفته است
مشکلات زنان بدسرپرست به روایت رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور
«حسن موسوی چلک» رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور با بیان این نکته که «جامعه هنوز موضوعی به نام زنان بدسرپرست و یا حتی سرپرست خانوار را نپذیرفته است»، میگوید: «یکی از دلایل اصلی بالا بودن آمار خودکشی و خودسوزی زنان، قرار گرفتن آنها در وضعیت بدسرپرستی است».
آمار دقیقی از تعداد زنان بدسرپرست در کشور وجود ندارد؛ جامعه و قانون حضور آنها را به رسمیت نمیشناسند و با توسل به ابزار و شیوههای مختلف ترجیح میدهند چشمهایشان را بر روی آنها ببندند به خیال اینکه با اینگونه اقدامات میتوانند به جای حل مشکلات این زنان، خود آنها را از صحنه جامعه پاک کنند.
در ایران بر اساس برخی از قوانین و همچنین کلیشههای جنسیتی، مرد سرپرست اصلی خانوار محسوب میشود و زن بهرغم تواناییها و قابلیتهایش، در چرخه تصمیمگیری و اداره خود و خانوادهاش نقشی ایفا نمیکند. بر همین اساس، وقتی مردی در قید حیات و نام او از شناسنامه زن پاک نشده باشد ولی به دلایل مختلف نتواند و یا نخواهد به وظایفش به عنوان سرپرست خانوار عمل کند، این زنان هستند که مجبور میشوند تمام بار معیشت و اداره زندگی را برعهده گیرند. در حالی که همچنان از هیچگونه حق و حقوق مشخصی برخوردار نیستند و سهمشان از زندگی در کنار تحمل فقر، ناملایمتها و نگاههای سنگین جامعه، اجرایی و عملیاتی شدن قولها و وعدههایی که سالهاست برای حل این مشکلات به کرات از طرف مقامات ذیربط مطرح شده است.
حسن موسوی چلک با بیان اینکه در برخی از مواقع مرز گذاشتن بین زنان بدسرپرست خانوار و زنان سرپرست خانوار کار سختی است، به «قلمرو رفاه» گفت: عموما به زنانی که به هر دلیلی همسرانشان از انجام وظایفشان به عنوان سرپرست خانوارخودداری میکنند و یا این وظایف را به خوبی انجام نمیدهند، «زنان بدسرپرست» گفته میشود.
وی در مورد تعداد این نوع زنان در ایران افزود تعداد زنان سرپرست خانوار بین دو سرشماری سال ۹۰ تا ۹۵ حدود ۲۰ درصد افزایش داشته که از دو میلیون و ۵۳ هزار به بیش از سه میلیون افزایش پیدا کرده است. اما آمار شفافی درباره زنان بدسرپرست وجود ندارد. برخی از زنان بدسرپرست برای پیگیری وضعیت خود به بهزیستی، کمیته امداد، دادگاه و یا پزشک قانونی مراجعه میکنند ولی این شامل همه زنان بدسرپرست نمیشود و آمارهایی که در دادگاهها یا مراکز اجتماعی از این زنان ثبت میشود، آمار حداقلی است؛ زیرا بسیاری از این زنان به خاطر حفظ آبرو یا حفظ حق نگهداری از فرزندانشان، شرایط سختی که در آن به سر میبرند را تحمل و از مراجعه به این مراکز خودداری میکنند.
مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور، با بیان اینکه عموما زنان بدسرپرست از سوی خانواده و بعضا جامعه مورد آزار روحی، جسمی، جنسی و اقتصادی قرار میگیرند و حتی ممکن است آزار سیاسی نیز در مورد آنها اعمال شود که البته وقوع این آزار در ایران بسیار نادر است، تاکید میکند: هر کدام از این آزارها، مصداق خاص خود را دارند. بخشی از قانونی که در حال حاضر در مورد زنان سرپرست خانوار وجود دارد، تا حدودی شامل زنان بدسرپرست نیز میشود. زنی که شوهرش او را کتک میزند و یا او را رها میکند حتی اگر خودش به نحوی سرپرستیاش را بر عهده داشته باشد، وقتی پا به چرخه اجتماعی میگذارد از او به عنوان زن بدسرپرست یاد میشود.
قانون از زنان سرپرست خانوار حمایتهایی را انجام میدهد ولی چرا این حمایتها شامل زنان بدسرپرست نمیشود؟ موسوی چلک میگوید: «زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست دو گروه به هم تنیده هستند. بر اساس قوانین جاری کشور وقتی خانوادهای تشکیل میشود، مرد سرپرستی آن را بر عهده دارد و بر اساس همین نگاه، بسیاری از نقشها از جمله نقشهای اجتماعی و اقتصادی تعریف شده است. وقتی که یک زن به صورت رسمی از شوهرش جدا و حکم قضایی میگیرد بر اساس آن حکم قضایی، در صورتی که سرپرست خانواده باشد، حمایتهایی از او صورت میگیرد ولی وقتی زنی، همسرش او را رها کرده و زوجه سرپرستی خانواده را بر عهده میگیرد، آن زن برای اثبات این موضوع یعنی سرپرستی با توجه به عدم جدایی با مشکلاتی روبهرو است که البته به نظرم میتوان برخی از این مسائل را با پیگیریهای قانونی حل کرد» موسوی چلک با اشاره به موارد عسر و حرج ۱ که درقانون پیشبینی شده میافزاید: «این موارد میتواند مصداق بدسرپرستی زنان باشد؛ البته تشخیص آنها به تصمیم قاضی بستگی دارد.»
این مددکار اجتماعی تاکید میکند: وقتی که یک زن در شرایط بدی به سر میبرد و خانه برایش امن نیست، اینگونه نیست که حمایتی از او صورت نگیرد. زن آسیبدیده میتواند به اورژانس اجتماعی مراجعه و از حمایتهای قانونی لازم برخوردار شود. البته تلاش میشود نوع حمایتها به گونهای نباشد که به ایجاد بیثباتی در خانوادهها کمک کند. در قانون مجازات اسلامی نیز برای زنانی که در این وضعیت قرار دارند، حمایتهای لازم در نظر گرفته شده و اگر قاضی تشخیص دهد که خانه محل امنی برای زن نیست، میتواند برای تعیین محل سکونت او تصمیمگیری کند.
موسوی چلک با بیان اینکه به نظر میرسد برخی از مشکلات خانوادگی را پیش از آنکه به وضعیت بحرانی برسد، میتوان با مداخلات اجتماعی در درون خود خانوادهها حل کرد، میگوید: «متاسفانه فرهنگ استفاده از منابع اجتماعی در کشور وجود ندارد. وقتی سرما میخوریم، در ابتدا شروع به خوددرمانی کرده، اما اگر به نتیجهای نرسیدیم به پزشک مراجعه میکنیم، لذا در زندگی اجتماعی نیز به این موضوع توجهی نداریم و تلاش نمیکنیم که مهارتهای اجتماعی را در زندگیمان تقویت کنیم».
اما به نظر میرسد زنان بدسرپرست بیشتر به طبقه فرودست جامعه تعلق دارند. بنابراین از آگاهی لازم برای حل مشکلات و مراجعه به مکانهایی، چون اورژانس اجتماعی برخوردار نیستند. از دیگر سو توانایی مالی لازم را نیز ندارند تا با مراجعه به مشاوره و یا مددکاراجتماعی مشکلات خود را حل کنند. اما موسوی چلک در این مورد میگوید: «زنان بدسرپرست فقط متعلق به قشر فرودست جامعه نیستند. این موضوع را در قشرهای مختلف اجتماعی و اقتصادی میبینیم، اگرچه شکل و نوع آن میتواند با یکدیگر متفاوت باشد». رئیس انجمن مددکاری ایران با بیان اینکه مشکلات متعددی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در خانوادهها وجود دارند و ممکن است منجر به بدسرپرستی زنان شوند، تاکید میکند تعداد زیادی از زنان بدسرپرست در گروه اقتصادی ضعیف جا میگیرند، اما این مساله تنها مختص به زنان خانوادههای کمبضاعت نیست.
موسوی چلک عقیده دارد بسیاری از خانوادهها منابع اجتماعی، چون اورژانس اجتماعی (۱۲۳) یا صدای مشاور (۱۴۸۰) را نمیشناسند در حالی که اکثر مردم جامعه میدانند که وقتی مشکل جسمی برایشان پیش میآید باید با اورژانس (۱۱۵) تماس بگیرند. به گفته وی: «متاسفانه توجه به سلامت روانی و اجتماعی اشخاص، در درون خانوادهها و جامعه نهادینه نشده است. خیلی از افرادی که در درون خانواده دچار مشکل هستند، با مراجعه به روانشناس، مددکار و فعالان این عرصه، میتوانند زندگی بهتری را تجربه کنند ولی ما در این زمینه هزینهای صرف نمیکنیم و چنین موضوعی در سبد خانوارها جایگاهی ندارد. از طرف دیگر، برخی از منابع اجتماعی که در این زمینه وجود دارد رایگان هستند و مشکل اساسی عدم آشنایی مردم به این منابع اجتماعی است. اگر به سمتی برویم که هزینه خدمات مشاوره و مددکاری اجتماعی و همچنین اقدامات پیشگیرانه مشمول حمایتهای بیمهای شوند و بیمهها به این موضوعات ورود پیدا کنند، قطعا این منابع اجتماعی مورد توجه بیشتری از سوی خانوادهها قرار میگیرند و گامی رو به جلو خواهد بود.
مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور میگوید: «عدم توانمندی اقتصادی یکی از دلایلی است که ممکن است اینگونه زنان شرایط سختی را که در آن به سر میبرند تحمل کنند. اما زنان بدسرپرست علاوه بر مشکلات اقتصادی در حوزه اجتماعی نیز با مشکلاتی روبهرو هستند؛ چراکه جامعه هنوز موضوعی به نام زنان بدسرپرست و یا حتی سرپرست خانوار را نپذیرفته است. عموما در جامعه با اینگونه زنان برخورد درستی نمیشود، از آنها فاصله گرفته یا مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. این نوع رفتارها از سوی جامعه باعث میشود که عزت نفس این زنان مورد خدشه قرار گیرد و آنها به خاطر موضوعاتی که ممکن است هیچ تقصیری در آن نداشته باشند مورد مواخذه قرار گیرند.»
در پایان با اشاره به اینکه پیشتر از زنان سرپرست خانوار با عنوان زنان بیسرپرست یاد میشد ولی به مرور واژه زنان سرپرست خانوار جایگزین شد، از موسوی چلک میپرسم که با توجه به بار منفی که واژه زنان بدسرپرست دارد، آیا ضرورت ندارد که واژه جدیدی جایگزین آن شود؟ او عقیده دارد: «برخی از مفاهیم چه بخواهیم و چه نخواهیم بار منفی دارند و همانطور که شما اشاره کردید این واژه نیز دارای بار منفی است و شاید بتوان کلمه مناسبتری همچون زنان «آسیبپذیر» را جایگزین آن کرد. البته ممکن است این واژه فقط شامل زنان بدسرپرست نباشد ولی به هرحال بار آن مثبتتر از واژه زنان بدسرپرست است.»